آخرین سخنرانی، خاطرات یک استاد در انتظار مرگ به علت سرطان
قیمت : ۸۰,۰۰۰ ریال
آخرین سخنرانی (به انگلیسی: The Last Lecture) نوشتهٔ مشترک رندی پاش استاد علوم کامپیوتر دانشگاه کارنگی ملون و جفری زاسلو روزنامهنگار نشریهٔ وال استریت ژورنال است. کتاب از آخرین سخنرانی رندی پوش در دانشگاه کارنگی ملون با عنوان دستیابی به رویاهای کودکی سرچشمه میگیرد. این کتاب یکی از کتابهای پرفروش لیست نشریهٔ نیویورک تایمز است.
به لحاظ محتوا این کتاب را با کتاب معروف سهشنبهها با موری نوشتهٔ میچ آلبوم مقایسه میکنند و هر دو را در ژانر تجربیات استاد دانشگاه قبل از مرگ نسبت میدهند.
ترجمهٔ فارسی این کتاب در ایران با همین عنوان، به ترجمهٔ نفیسه معتکف توسط انتشارات هو منتشر شده است.
توضیحات
رندولف فردریک(رندی) پوش ( 2008 - 1960)، استاد علوم کامپیوتر دانشگاه کارنگی ملون است.
برای شناخت بیشتر او باید به سال 2007 برویم:
رندی پاش 47 ساله است و دارای سه فرزند 2 و 3 و 6 ساله.
شاید آنچه رندی پاش را متمایز میکند این است که پزشکان به او گفتهاند در اثر سرطان پانکراس، طی سه تا شش ماه آینده خواهد مرد.
اما هنوز هم رندی پاش، متمایز نیست. چرا که سرطان آنقدر نادر نیست که او را از دیگران متفاوت کند.
ماجرا چیز دیگری است:
وقتی او در 2007 این سخنرانی را انجام داد، واقعا میدانست آخرین سخنرانیاش خواهد بود.
400 نفری که در سالن دانشگاه نشسته بودند در ابتدای سخنرانی با تصاویر سیتی اسکن شکم رندی مواجه شدند! اما او بلافاصله توضیح داد که قرار نیست در این سخنرانی در خصوص بیماریاش حرف بزند. او میخواهد در مورد «اهمیت رویاها» و «تلاش برای رسیدن به آنها» صحبت کند.
رندی پاش در مورد اهمیت «بلندپروازی» صحبت کرد و گفت:
«دیوارهای بلند را نساختهاند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند. دیوارها را ساختهاند تا با سختکوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم است. دیوارها مانع ما نیستند. دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه ما، رویاهایشان را دیوانهوار دنبال نمیکنند».
کتاب «آخرین سخنرانی» را رندی پاش، پس از آن سخنرانی نوشت. این کتاب مدتها جزو پرفروشترین کتابهای امریکا بود.
رندی میگوید این کتاب، وصیتی است که برای فرزندانش نوشته است. به قول خودش: «من خودم را بر کاغذی نوشتم و داخل یک بطری انداختم به امید اینکه روزی فرزندانم این بطری را از آب بگیرند و نامه من را بخوانند».
رندی پاش، در آن سخنرانی رویاهای کودکیاش را مطرح کرد. علاقه ای که به مجموعه Star Trek داشت و همینطور رویایش برای بازی در لیگ حرفهای فوتبال امریکا.
پس از سخنرانی رندی، مردم چنان تحت تاثیر قرار گرفتند که هر کس تلاش کرد قبل از مرگ وی، بخشی از آرزوهایش را برآورده کند.
یکی از تیمهای لیگ حرفهای امریکا، او را برای یک بازی افتخاری دعوت کرد.
تهیه کنندگان فیلم Star Trek، از او خواستند در آخرین قسمت این فیلم نقشی کوتاه بازی کند و حتی «یک جمله» هم صحبت کند! رندی پاش مرد. اما یادگار او برای ما، «زندگی» است… .
جملات برگزیده
وقتی خراب میکنی و کسی چیزی بهت نمیگه یعنی ازت نا امید شدهاند.
نمیتوانیم ورقهای دستمان را عوض کنیم فقط باید ببینیم چگونه میخواهیم بازی کنیم.
اعتماد به نفس را نمیتوان به کسی داد بلکه باید خودش به دست بیاورد.
تنها یک راه برای ایجاد اعتماد به نفس هست: «کاری به طرف بدهید که نمیتواند انجام بدهند او تلاش میکند تا ببیند میتواند انجامش دهد»
پایمردی ارزش است، اما همیشه لازم نیست همه ببینند چقدر برای موفقیت تلاش کردهای.
دیوارهای آجری همیشه وجود دارند، دلیل وجودشان این نیست که ما را از چیزی دور نگه دارند بلکه وجود دارند تا به ما فرصت بدهند ثابت کنیم چقدر چیزی را میخواهیم.
مرتبط با این کتاب
نظرات کاربران