«ابله» رمان مشهور «فیودور داستایفسکی»، نویسنده‌ی تاثیرگذار روسیه است؛ نویسنده‌ای که بسیاری از منتقدان، او را پیشگام ادبیات روان‌شناسانه می دانند و معتقدند که او بهتر از هر نویسنده‌ی دیگری در آثارش توانسته جزئیات روحی و روانی انسان‌ها را بازتاب دهد.
این رمان شرح‌حال سفر یکی از نوادگان خاندان سلطنتی در روسیه را روایت می‌کند که پس از سال‌ها زندگی در سوئیس تصمیم می‌گیرد برای دیدار با یکی از شاهزادگان روسی به روسیه بازگردد. این شاهزاده که دچار بیماری افسردگی و بی‌اعتمادی شدید به اطرافیان خود است، در طول سفر خود با افرادی مرموز همسفر می‌شود که دست‌مایه‌ی اتفاقات این رمان قرار می‌گیرد. سادگی‌ای در وجود او غلیان می‌کند که بیش از هر چیز در چشم دیگران از او یک ابله ساخته است! بسیاری ابله را بزرگ‌ترین شاهکار داستایوسکی می‌دانند. عصیان‌نگری، تداخلات روحی و روانی، خشم، اضطراب‌های درونی و... از ویژگی‌های مشترک شخصیت‌های رمان‌های او‌ هستند. فیلم‌ساز مشهور ژاپنی، «اکیراکوروساوا»، در سال 1956 با استفاده از مضمون ابله داستایوسکی فیلمی ساخته است. «جنایات و مکافات»، «برادران کارامازوف»، «قمارباز»، «جن‌زدگان» و... دیگر آثار برجسته‌ی این نویسنده و مترجم مشهور قرن نوزدهم هستند.
درباره کتاب
در مرحله اول باید نسبت به دیگران مودب و روراست باشم، کسی بیش از این از من انتظار ندارد. شاید این جا همه فکر کنند که بچه هستم. خب بگذار خیال کنند نمی دانم به چه علت همه فکر می کنند آدم ابلهی هستم. البته در آن زمان مدتی سخت بیمار بودم و شباهت زیادی به آدم های ابله داشتم اما حالا هم ابله هستم؟
پرنس «لئون میشکین»، آخرین بازمانده‌ی خاندان بزرگ ولی ورشکسته‌ی میشکین پس از گذراندن دوران درمانش در سوئیس، به روسیه باز می‌گردد. او در این سفر، با «روگوژین»، همراه است؛ جوانی گرم و بااراده که داستان عشقش به زنی زیبارو به نام «ناستازیا فیلیپونیا» را برای پرنس بازگو می‌کند. پرنس میشکین در وطن، با آخرین بانوی بازمانده‌ی میشکین‌ها، «الیزابت» که همسر ژنرال «اپانتچین» است و سه دختر به نام‌های «الکزاندرا»، «آدلائید» و «آگلایا» دارد، ملاقات می‌کند و پس از چندی ارثیه‌ی خوبی به او می‌رسد. دو مثلث عشقی در این رمان وجود دارد که سرانجام هر دو ناکام می‌مانند. از یک طرف پرنس، ناستازیا و آگلایا و در طرف دیگر، پرنس، ناستازیا و روگوژین. پرنس در هر دو مثلث درگیر است اما پس از فراز و نشیب بسیار، هر دوی آن‌ها از هم می‌پاشند. پرنس و روگوژین هم در ابتدا و هم در پایان داستان با هم هستند؛ گویی سرنوشت‌‌شان به واسطه‌ی یک زن یعنی ناستازیا به‌هم گره خورده است. پرنس میشکین که ظاهرا گرفتار افسردگی روحی است، با همه‌ی خوبی‌ها و روح لطیفی که دارد، ابلهی است خسته‌کننده و عصبی‌کننده. در طول داستان رفتارهایی از او سر می‌زند که تحملش را عذاب‌آور می‌سازد. داستایفسکی به طرز استادانه‌ای در این اثر به نقد بورژوازی پرداخته است. او در این اثر نیز هم‌چون آثار دیگرش تلاش بسیاری برای طرح‌ریزی داستان کرده است. او چندین بار ابله را با طرح‌های مختلف نوشته، در شخصیت‌های داستان تجدیدنظر کرده و سرانجام به بازنویسی پرداخته است.
سلام
به دلیل رعایت حقوق ناشرین محترم، مطالعه کتاب‌های الکترونیک ارائه شده در این سایت، تنها در محیط نرم افزار پاتوق کتاب امکان‌پذیر است.
خُب