فئودور داستایوفسکی در کتاب دوست خانواده، اتفاقاتی را که در دهکدۀ استپانچیکوو برای خانواده عمویش اتفاق می‌افتد را بازگو می‌کند.

دهکدۀ استپانچیکوو که در ایران به نام دوست خانواده (Friends Family) مشهور است اثری از فئودور داستایوفسکی نویسنده مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه است. شاید این طور به نظر برسد که این رمان در مقابل آثار مشهور داستایوفسکی (Fyodor Dostoyevsky) مانند جنایت و مکافات و برادران کارامازوف و دیگر آثار این نویسنده، اثری در سطح پایین‌تر است ولی برای آشنایی کسانی که در آغاز راه داستان‌نویسی می‌باشند می‌تواند از لحاظ شخصیت‌پردازی و روایت داستان مفید باشد.

ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیت‌های داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایفسکی ارائه کرده‌اند. اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی‌ است عصیان زده، بیمار و روان‌پریش.

در بخشی از کتاب دوست خانواده می‌خوانیم:

سرانجام همه‌چیز تغییر کرد، ژنرال درگذشت و مرگ او هم اوریژنال بود. آزاداندیش و ملحد سابق بیش از حد ترسیده و اشک ریخته و پشیمان شده و دستور داده بود تمام علائم مذهبى را نصب کنند و مرد روحانى را احضار نمایند. دعا خوانده شد و مراسم تشریفات و مذهبى دیگرى اجرا گردید. بیچاره فریاد مى‌زد که نمى‌خواهد بمیرد و حتى در حالى‌ که اشک از چشمانش سرازیر بود از فومافومیچ تقاضا کرد او را به خاطر بدى‌هایى که کرده عفو نماید. این عمل او بعدا سرمایه گران‌بهایى براى فوما فومیچ شد. ولى لحظه‌اى قبل از اینکه روان ژنرال از جسم‌اش جدا شود، اتفاق زیر رخ داد:

دخترى که مادام لاژنرال از شوهر سابق‌اش داشت، یعنى عمه من. پراسکویا ایلینچنا که همیشه در خانه ژنرال به سر مى‌برد و یکى از قربانى‌هاى او بود و در ده سال اخیرى که بسترى بود برایش صرف‌ نظر نکردنى شده بود و با رفتار ملایم و شفقت‌آمیزى که داشت همیشه رضایتش را جلب مى‌کرد، به طرف بستر ژنرال رفت و زار زار گریه کرد. ژنرال حتى هنوز قدرت آن را داشت که گیسوانش را بگیرد و آن را سه بار به شدت بکشد و از شدت غضب کف بر لب آورد.

ده دقیقه بعد او مرده بود. آن‌ها کسى را به سراغ سرهنگ فرستاده بودند. اگر چه مادام لاژنرال گفته بود میل ندارد او را ببیند و ترجیح مى‌دهد بمیرد تا اینکه در یک چنین لحظه‌اى نگاهش را بر او اندازد، تشییع‌ جنازه باشکوهى به خرج پسر ناخلفى که مادر بیوه میل نداشت حتى نگاهى بر او بیفکند به عمل آمد.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.