حنابندان: بر اساس زندگی سردار شهید سید ابراهیم آل نبی

باید تن خاکی ام را آماده کنم برای سفری گریزناپذیر. باید چمدانم را ببندم از سپید ترین آیات هستی و پلکهایم را روی هم گذارم از فریب اطلسی ها!
ای گام های من! سپید پیش روید و در سیاهی قدم مگذارید، چون آنان که دور از سیاهی ها شدند. ای دست های ملتمس به دعا! آن قدر بکوشید تا بالی برای رهاشدن شوید؛ بالی برای پروازی کبوترانه، چون آنان که کبوترانه از خاک به آسمان بهشتی وصف ناشدنی پر کشیدند. ای چشم های همیشه منتظر! چشم بر دنیای ناامیدی ها ببندید و به عروجی سرخ بیندیشید، چون آنان که در تصویر نگاهشان پروازی تا رسیدن به یار را ترسیم کردند.
و ای تن! یاری ام کن تا مرداب زده نشوم و به دریا، اقیانوسی و فراتر از آن چه در حدیث و بیان است بیندیشم. بیایید عهد کنیم که حتی لحظه ای از یاد معبود غافل نمانیم.
آخر سرای ابدی باید ساخت و ایمان باید داشت که دنیا چشم برهم زدن کودک بازیگوشی بیش نیست.
این دفتر، رد پای خاطرات اویی است که چمدان زندگی اش را بست از سپید ترین آیات هستی؛ و به دور از سیاهی ها، کبوترانه تا فردوس یار عروج کرد. سرداری که روزی چون من و تو، زمینی بود اما با گام گذاشتن در راه معبود، از مرداب زندگی رها شد و به اقیانوس بی کران شهادت پیوست.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.