تغییرات اقلیمی که در کشور ما عمدتا به صورت خشکسالی نمایان شده است، پدیده خزنده و بطئی است که سالهاست آغاز گردیده و امروزه نمود آن در قالب پایین آمدن سطح سفره‌های آب زیرزمینی، کاهش شدید جریان آبهای سطحی و خشک شدن دریاچه‌ها و تالاب‌های دائمی در تمام نقاط کشور، قابل مشاهده است. در دسته بندی بلایای طبیعی، موضوع خشکسالی از دسته بلایایی است که به دلیل کندی وقوع، معمولا توجه جامعه بشری را چندان به خود جلب نمی‌کند تا زمانی که آثار آن به لحاظ زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی، دامنگیر منطقه وقوع گردیده و در چنین زمانی، دیگر رفع آثار آن بسیار دشوار و پرهزینه خواهد بود. از سوی دیگر، به دلیل چند بعدی بودن، ایجاد اصلاح و بهبود در یک جنبه، ضرورتا به ایجاد تغییر محسوس در وضعیت موجود، منجر نخواهد شد و مقابله با چنین بلایایی، به یک مدیریت نظام‌مند، منسجم و همه جانبه نیازمند است.

متاسفانه لطمات حاصل از پدیده تغییر اقلیم اگر چه در نهایت دامنگیر همه آحاد و بخش‌های جامعه خواهد شد، ولی در طی این فرآیند، آن بخش از جامعه که با طبیعت، محیط زیست و منابع طبیعی بیشترین سروکار و تعامل را دارد که همانا جامعه کشاورزی و تولید کنندگان زنجیره غذایی است، بیشترین لطمات را متحمل می‌گردند. کاهش کمیت و کیفیت منابع آب، شوری و فرسایش خاک، بیابانی شدن مزارع و مراتع، افت شدید تولید محصولات کشاورزی و دامی، کاهش شدید درآمد، ‌سختی تداوم اقامت در مناطق روستایی و اجبار مهاجرت از جمله پیامدها و آثار تغییر اقلیم در جامعه کشاورزی و روستایی می‌باشد. از سوی دیگر و به تبع آن، رشد پدیده حاشیه نشینی، افزایش بیکاری، به هم خوردن تعادل اجتماعی در شهرها، افزایش شکاف طبقاتی، افزایش جرائم و بزه، افزایش فقر، افزایش و تورم قیمت‌ها، افزایش ریزگردها و آلودگی هوا، از جمله آثاری است که از پی تغییرات اقلیمی، دامنگیر جامعه شهری شده و در نهایت می‌تواند کل کشور را با یک بحران جدی مواجه کند.

اگر بپذیریم که تغییر اقلیم، پدیده ناگواری است که در حدود دو دهه است که در دنیا شدت یافته و در منطقه خاور میانه و شمال افریقا که کشور ما نیز در آن واقع شده است، با شدت بیشتری در حال وقوع است و اگر بپذیریم که پیش‌بینی‌های بین‌المللی حکایت از آن دارد که تا سال 2050 میلادی، این پدیده تداوم داشته و حتی شدیدتر نیز خواهد شد، آنگاه به این باور خواهیم رسید که باید همه علم و امکاناتی که در اختیار داریم را نه در جهت مبارزه با آن که تجربه نشان داده که بشر در طولانی مدت، در مبارزه با طبیعت، مغلوب بوده، بلکه در جهت مدیریت و سازگاری با آن، بکار بندیم و جز این، گریز و گزیزی نخواهیم داشت.

همکاری، هماهنگی و تعامل بین علوم طبیعی و علوم انسانی به گونه‌ای نظام‌مند به منظور مدیریت آثار زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی پدیده تغییر اقلیم، یک ضرورت است. در این میان، علوم بین رشته‌ای نقش بسیار کلیدی را بر عهده دارند و به مانند پل‌های ارتباطی بین سایر علوم، امکان برخوردی نظام‌مند و مدیریتی تمام‌گرایانه را در تعامل با این پدیده فراهم خواهند آورد. در عین حال، اتخاذ سیاست‌ها و راه‌حل‌های مقطعی، موقتی و موضعی، تنها برخورد اصولی و اساسی و زیربنایی را به تعویق انداخته و صورت مسئله را به جا خواهد گذاشت؛ بنابراین، ضروری است که با شناخت و درک اصولی و مفهومی از مبانی وقوع، شکل‌گیری و روند تحولات و آثار و پیامدهای این پدیده، معقول‌ترین راهکارهای مدیریت سازگاری با آن را انتخاب نمود.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.