کتاب«دریادمانده»از «جان پاتریک مودیانو»نویسنده فرانسوی-که درسال گذشته(2014)برنده جایزه نوبل ادبیات شد-نمونه عالی وتازه ای ازتوصیف دنیای اندیشه وهنرتصویرپردازی درحیطه ی داستان نویسی است که خواننده راباجزئیات زندگی مردمی خاص درگوشه ای از زمین خداآشنا می کند؛مردمی که دقیقامانند ما فکرنمی کنندو مشغولیات دیگری دارند ولی درخصلت های انسانی،کمترین تفاوتی با مردمان دیگرندارند.
در بخشی از کتاب می خوانیم
زن، قد نسبتا بلندی داشت و مرد «جرارد ون بیور» کمی از او کوتاه‌تر بود. سی سال پیش، در یک شب زمستانی برای اولین بار آن‌ها را دیدم. همراه آن دو به هتلی رفتم. توی اتاق آن‌ها بودم. اتاقشان دو تخت داشت: یکی نزدیک در و دیگری کنار پنجره. از پنجره، نمای هتل دیده نمی‌شد و فقط پشت بام هتل پیدا بود. همه چیز توی اتاق سر جای خودش بود. تخت‌ها مرتب و منظم بودند. نه کیف و ساکی توی اتاق دیده می‌شد و نه هیچ لباسی. فقط یک ساعت شماطه دار بزرگ روی میز کوچک کنار یکی از تخت‌ها به چشم می‌خورد.

بر خلاف وجود ساعت شماطه دار، این طور به نظر می‌رسید که آن‌ها توی اتاق، مخفیانه زندگی می‌کنند و سعی دارند هیچ نشانه‌ای از حضورشان در آن جا باقی نگذارند. در اولین شب ملاقات من با آن ها، مدت کوتاهی توی اتاق ماندیم؛ آن قدر که چند کتاب هنری را که نتوانسته بودم توی خیابان «سنت میشل» به کسی که کتاب‌های دست دوم می‌خرید بفروشم، زمین بگذارم و کمی خستگی در کنم. بردن کتاب‌ها به این ور و آن ور، خسته‌ام کرده بود.

آن دو، اولین بار، وقت غروب، توی خیابان «سنت میشل» بود که با من حرف زدند. دور و بر ما، پر از سیل جمعیتی بود که داشتند به طرف پله‌های مترو می‌رفتند یا از آن جا بالا می‌آمدند و در بلوار به طرف مخالف مترو در حرکت بودند. از من پرسیده بودند که آیا امکان دارد در آن نزدیکی، دفتر پستی پیدا کنند؟ می‌ترسیدم شاید راهنمایی من برای آن‌ها آن قدر مبهم باشد که نتوانند نشانی را پیدا کنند؛ چون هیچ وقت قادر نبودم کوتاه‌ترین مسیر میان دو مکان را برای کسی بیان کنم.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.