هزاران سال از خلقت انسان می گذرد؛ آفریده ای که خداوند هنگام آفریدنش بر خود آفرین گفت؛ فتبارک الله احسن الخالقین . او که با دمیدن نفخه الهی در کام وجودش، نشئه ای دیگر از عالم وجود را تجربه کرد؛ ثم انشاناه خلقا آخر (مومنون: 14)، تا موجودی خداگونه شود و مقام فکان قاب قوسین او ادنى (نجم:9) و مرتبه بلند فی‏ مقعد صدق عند ملیک مقتدر (قمر:55) را به خود اختصاص دهد، او توانست با عظمتی که در درونش به ودیعه گذاشته شد، خلیفه خداوند گردد؛ انی جاعل فی الارض خلیفه (بقره:30) و مسجود فرشتگان شود؛ و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم. (بقره:34)
اما چه روی داده و چه بر انسان گذشته است که کلام فرشتگان درپرسش از خداوند را در زندگی خود می‌بیند که:
ا تجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء؛
آیا کسى را در آن قرار مى‏دهى که فساد و خونریزى کند؟!». (بقره:30)
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.