بهار در نیمه راه خود در حوالی بهشت بود و شکوفه ها کم کم به بار می نشستند. در طلوع ایستگاه یازدهم چشم دختری به آغوش پر مهر مادر باز شد مادری فرشته نام و فرشته فام فرشته سان و فرشته جان فرشته ای که به بهار دوم دخترش نرسیده، تفاوت او را با دیگر فرزنددان حدس کرد و دلش لرزید و خود را در آغاز راهی دشوار برای رفع مشکلات دختر دید. سالها به آسمان دعا پرید و در راه درمان دوید تا بداند راه های علاج دختر به نتیجه ی دیگری جز صبر و رضای الهی نمی رسد و این نه به مفهوم ناامیدی، که یعنی تلاش و پذیرش که نومیدی در مرام مادر و پدر نیست عشق پدر و مادر، دختر را باوجود تمام ناتوانی ها به مدرسه رساند او پیش میرفت و بیماری نیز پیش تر.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.