, "مجموعه‌ای از خاطرات رزمندگان ایرانی از برخی حوادث دوران جنگ هشت‌ساله است که در نخستین جشنواره خاطره‌نویسی دفاع مقدس در قم ارائه گردیده است. در این خاطره‌ها به ابعادی از جنگ هشت‌ساله مانند روحیه مقاومت مردم ایران در دوران جنگ و حمایت از آن، شوخی‌های رزمندگان با یکدیگر در جبهه‌های جنگ، شور و اشتیاق جوانان و نوجوانان برای اعزام به جبهه‌ها، روحیه ایثار و مقاومت در رزمندگان ایرانی، روحیه قوی خانواده شهدا، عشق سریازان و بسیجی‌ها به امام خمینی(ره) و اهل‌بیت(ع) و برخی دیگر از ابعاد عبادی، اخلاقی و ایثار آنان در جبهه‌های جنگ و یادگاری‌های برخی از بازماندگان جنگ از آن دوران به تصویر کشیده شده است."
معرفی کوتاه:
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
صیاد ماشین را از پارکینگ درآورد. دنده را خلاص کرد. مهدی گفت: «من در را می‌بندم»
به طرف در پارکینگ خانه رفت. چند متر آن طرف‌تر رفتگری نارنجی پوش جاروی دسته بلندش را به زمین می‌ کشید و نرمه‌ای خاک بلند می‌کرد. مهدی در را بست. سر کوچه موتور سواری را دید که سیگار می‌کشید و منتظر است. فکری شد آن شخص کیست این وقت صبح سیگار دود می‌کند؟ رفتگر به طرف ماشین آمد. مهدی سوار ماشین شد و در را بست. صیاد گفت: «برویم!»
مهدی گفت: «خودم می‌توانم بروم، دیرتان می‌شود»
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.