انسان همواره ناچار از تفکر بوده است و از هنگامیکه در صدد کشف خطا در تفکر خود شد، در جستجوی راهی بود که خطا در فکر را کاهش دهد.
ریشه مباحث فلسفی و منطقی و حتی عرفانی در ادوار ماقبل یونان قدیم، بوده است، ولی نه به طور کلاسیک و مدون، یعنی ما نمیتوانیم آثاری مثل متافیزیک ارسطو، و یا حتی شبیه محاورات افلاطون را در ماقبل تاریخ پیدا کنیم و این آثار مکتوب تنها متعلق به دورهای خاص از یونان است که دین و فلسفه و علم از یکدیگر متمایز گردیدند. عینا مثل تمدنهای شرقی مثل ایران باستان، بنابراین اگر به دنبال آن چیزی باشیم که سهروردی آن را «حکمت خسروانی » مینامید، باید لابلای سنن قدیم ایرانی و یا در نوشتههای مانند «بندهشن » و شکنه گمانیک ویچار جستجو کنیم و نمیتوانیم به دنبال آثار، شبیه آثار فلاسفه یونان مثل افلاطون و ارسطو باشیم.
به علاوه سنن قدیمی با تمام اختلافات، در اصول کلی مشترک میباشند و ا این به خاطر این است که سنتها ریشه در تعالیم انبیاء دارند. چنانچه قرآن کریم میفرماید (هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه) و به تعبیر ملاصدرا در اسفار فلاسفه یونانی «نور حکمت را از مشکات وحی » گرفتند.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.