آغلار ساوالان

آغلار ساوالان

قیمت : ۶۰,۰۰۰ ریال
معرفی کوتاه:
آغلار ساوالان در اثر زلزله گشته ویران آن وطن مادریم گلستان
زلزله نین گوجونن اولدی ویران او آنامون یوردی عزیز گلستان اشعاری است بازبان آذری در رابطه بازلزله 1375 شمسی اردبیل درباره روستای صددرصد تخریب شده و مصیبت دیده گلستان و اطراف آن.
غملی گون با تا ن در تاریخ 10/ 12/ 1375 هجری شمسی ساعت 20/ 4 بعدازظهر روز جمعه یعنی 19 روز مانده به عید نوروز که مردم مشغول تدارک عید و خانه تکانی و عیدی نامزدها و سوغاتی های عروس و دامادها بودند ناگهان فهر طبیعت به هیجان در آمده زلزله سختی در اطراف شهرستان اردبیل به وقوع پیوست و جاهای وسیعی را ویران نمود.
به طوری که آمارگیران استان، آمار یکصد و یازده روستا و بخش را ثبت کرده اند که در اثر زلزله از سی در صد تا صد در صد ویران شدند. من روز شنبه در شهر مقدس قم، به اخبار رادیو گوش می دادم ناگهان خبر وقوع زلزله را پخش کرد. بلافاصله سعی کردم با اردبیل تماس داشته باشم، اما هرجه بیشتر تلاش کردم به نتیجه نرسیدم، بالاخره با هزار زحمت توانستم باپسر دائی ام آقای مشهدی بدیر فیاضی تماس برقرار کنم ایشان خبر دادند که روستای گلستان یعنی وطن پدر و مادری ام جزء محل های زلزله گرفته و ویران شده است.رانندکی کنم بدین جهت پسربزرگم حسین را از شهر قدس (قلعه حسنخان) تهران بهمراه برداشته تا صبح رانندگی کردیم و باوجود برودت سخت و سرمای طاقت فرسای هوا و برف و کولاک شدید زمستان، تا طلوع آفتاب روز یکشنبه توانستیم خود را به گلستان برسانیم دیدیم واقعا غوغاست، محشر است روستای گلستان صددرصد تخریب و ویران شده است اثری از آبادی بجز ویرانه ها و خرابه ها باقی نمانده است. هنوز تعدادی از جنازه ها زیر آوار بود، و سعی می کردند آنها را بیرون بیآورند. محل مرگشان را نمی دانستند بعضی ها را پیدا نمی کردند آنهائی را که بیرون آورده بودند به قریه نیار در نزدیکی اردبیل فرستاده بودند. پس از تغسیل و تکفین به گلستان بر میگرداندند.بازماندگان آنها به سرو سینه زنان در میان برف سنگین و کولاک ویخبندان شدید دیوانه وار این طرف و آنطرف می دویدند، عزیزانشان را از دست داده اند،! اموالشان زیر صدها خروار خاک و آوار مدفون شده و هنوز پناهگاهی پیدا نه کرده اند، واقعا منظره دلخراش و عجیبی بود، شنیدن کی بود مانند دیدن.
اما من، خدا می داند که در چه حالی بودم چون آنهائی که زیر آوار مانده بودند بچه های خواهرانم و خاله ها وعمه هایم و بطور خلاصه حد اقل جسد 77 نفر پیرو جوان زن ومرد کوچک و بزرگ را، از زیر آوار بیرون آوردند و همگی با وضع دلخراشی، که از بین رفته بودند، همه آنها با من نوعی رابطه نسبی و سببی داشتند. جنازه های برگشته از نیار را باوانت و کامیون به قبرستان می‌رساندند، من هم برای آنها نماز میت می خواندم و به خاک می سپردند، آنهم با چه ناله های سوزان و جیغ و فریادهای بازماندگان سوخته دل. بچه های خواهرانم را سه نفر چهار نفر پهلوی هم می چیدم و دفن می کردیم و نوزادان آنها را نیز توی کفنشان گذاشته بخاک می سپردیم. من در آن روزهای بحرانی در اثر ناراحتی های روحی و جسمی بعضیکلمات را از سوز دل و ته قلب در آورده بغل هم چیدم، بصورت شعر درآمد. ناگفته نماند، من نه شاعرم و نه ادعای شعر و شاعری دارم، اما چکنم از دل سوخته بیرون آمد و بر صفحه کاغذ نشست خواهران و فامیلهای دور و نزدیک شنیدند که مقداری از کلمات تقریبا به صورت شعر در آمده خواهش کردند به نوار ضبط نموده به آنهاتحویل دهم. بعد صلاح دانستیم که همان کلمات را چاپ کرده بعنوان یادگاری در اختیار سوخته دلان عزیزم قرار دهم. لذا از عدم بکار بردن فنون شعر وسجع و قافیه از صاحبان قلم و شعراء محترم، پوزش می طلبم، چون همانطور که عرض کردم نه شاعرم و نه ادعای شاعری دارم و ضمنا چون مصیبت در منطقه وسیعی بوقوع پیوسته بود دیدم اگر همه آنها را نام ببرم مقدور نیست و اگر بعضی ها را بنویسم شاید آنهائی که اسم برده نشده اند، خیال کنند، تبعیض قائل شده ام. چنانکه یکی از آبادیهای بسیار مورد توجه، و هم مرز گلستان، روستای شیران بود، و از جمله روستاهائی
است که صدر صد تخریب شده است با اینکه یکی از دخترعمه هایم بنام سکینه امامی در آنجا با هفت نفر از بجه ها و عروسهایش زیر آوار مانده و مرده بودند، باز من نتوانستم از آنها نامی بیاورم که حمل بر تبعیض نشود امیدوارم همه مصیبت دیده های اطراف مرا ببخشند چون همه آنها، برای من عزیز و محترم و من هم در غم آنها شریک هستم و بر همه آنها تسلیت و خسته نباشید میگویم فقط خواستم گلستان را مورد خطاب قرار دهم که دیگران گلایه نکنند و چون مصیبت مشابه هم اند، همگی از طرف من مجاز هستند نامهائی که در شعر آورده ام آنرا حذف نموده و نام عزیزان خود را جایگزین نمایند و زمزمه کنند ودامن خودرا از در چشمانشان پر نمایند. البته در خلال گفته هایم، از فلک گلایه و بر او نفرین کرده ام، به خاطر تعبیرهای عامیانه و معمول است و گرنه فلک هم در کار خود سرگردان و محکوم به حکم، و مامور است و معذور. در پایان به همه مصیبت دیده ها سلام گرم و مخلصانه دارم وبرای عموم آنها از خداوند متعال اجر جزیل و صبر جمیل، مسئلت دارم. آمین.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.