ولادیمیر ولادیمیرویچ ناباکوف نویسنده رمان و دساتان کوتاه مترجم ومنتقد چند زبانه روسی- آمریکایی بود. وی اولین شعرش را در سن 15 سالگی نوشت و قبل از فارغ التحصیی از مدرسه تنیشف دو جلد کتاب شعر چاپ کرده بود. ناباکوف تحصیلات خود رادر دانشگاه کمبریج گذراند و چند سال پس از تبعید اجباری در اروپا در سال 1940 به آمریکا رفت و تا پایان عمر خود آنجا ماند. ناباکوف با انتشار رمان لولیتا به اوج شهرت رسید.

درباره کتاب
ولادیمیر ولادیمیرویچ ناباکوف نویسنده رمان و دساتان کوتاه مترجم ومنتقد چند زبانه روسی- آمریکایی بود. وی اولین شعرش را در سن 15 سالگی نوشت و قبل از فارغ التحصیی از مدرسه تنیشف دو جلد کتاب شعر چاپ کرده بود. ناباکوف تحصیلات خود رادر دانشگاه کمبریج گذراند و چند سال پس از تبعید اجباری در اروپا در سال 1940 به آمریکا رفت و تا پایان عمر خود آنجا ماند. ناباکوف با انتشار رمان لولیتا به اوج شهرت رسید.

توضیحات
«سرزمین دروغین» دربردارنده سه داستان کوتاه از ولادیمیر ناباکوف(1977-1899)، نویسنده معاصر روسی آمریکایی است. او که در سال 1940 در یک مهاجرت اجباری به آمریکا رفت، با انتشار رمان لولیتا(1955)، به شهرت رسید.
در بریده‌ای از داستان «زنگ در» از این کتاب می‌خوانیم:
«هفت سال از وقتی که آنها در پطرزبورگ از هم جدا شده بودند می‌گذشت. خدای من، اینجا در ایستگاه نیکلاوسکی چه ازدحامی هست! خیلی نزدیک نایست. قطار آماده‌ی حرکته. خب وقته رفتنه، خداحافظ عزیزم... دوشادوش او همراهی‌اش می‌کرد، قد بلند، لاغر، یک بارانی به تن داشت، با یک روسری سیاه و سفید که دور گردنش بود، یک جریان هوای آهسته او را به عقب برد. نیکلای یک عضو جدید ارتش سرخ بود، که با بی‌میلی و سردرگمی در جنگ داخلی شرکت کرده بود.
بعد از آن یک شب زیبا، که جیرجیر، جیرجیرک‌های چمنزار انسان را به وجد می‌آورد نیکلای در یکشنبه‌ی سفید (هفتمین یکشنبه بعد از عید پاک) رفت. یک سال بعد، سال 1920، کمی قبل از ترک روشیا، در سراشیبی پوشیده از سنگ خیابان چینایا در"یلتا"، اتفاقی عمویش را که یک وکیل اهل مسکو بود، دیده بود. اوه، بله، دو نامه‌ی تازه رسیده. روشیا می‌خواست به آلمان برود و تا حالا باید پاسپورت گرفته باشد. خوب به نظر میرسی مرد جوان. و بالاخره روشیا بر طبق چند چیز به او اجازه‌ی رفتن داد.
روشیا مدتی طولانی مانع رفتنش شده بود. به تدریج افت کرده بود و از شمال به جنوب آمده بود. روشیا تلاش کرده بود با بردن او به "تور، "خرک، "بلگراد" و چند تا دهکده‌ی کوچک دلچسب او را پیش خودش نگه دارد، اما بی‌فایده بود. آخرین چیز وسوسه‌کننده را به خاطر او نگه داشته بود، پیشکش آخرش شبه جزیره‌ی کریمه بود. ولی حتی آن هم کمکی نکرد.»
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.