معرفی کوتاه:کتاب حاضر، از مجموعه «داستان‌های مدرن کلاسیک» دربردارنده داستان‌های تخیلی است. عنوان داستان‌ها عبارتند از: «ریش آبی»؛ «شنل قرمزی»؛ «گربه چکمه‌پوش»؛ «زیبای خفته در جنگل»؛ «سیندرلا، ماجرای کفش بلورین»؛ «ریکی زلف منگوله‌ای» و «سه آرزوی احمقانه». لازم به ذکر است در پایان داستان‌ها نتیجه اخلاقی نیز آمده است. در خلاصه داستان «ریش آبی» آمده است:‌ در روزگاران دور مردی با لقب «ریش آبی» زندگی می‌کرد که خانه و املاک فراوانی در شهر و روستا داشت. او قیافه وحشتناکی داشت که هر زنی از دیدن او فرار می‌کرد. روزی ریش آبی تصمیم گرفت یکی از دختران جوان همسایه را به عقد خود در آورد. او هشت روز مهمانی تدارک دید و خانواده و خود دختران را نیز دعوت کرد. دختر جوان‌تر فریفته اخلاق به ظاهر مهربان او شد و به همسری وی در آمد. بعد از مدتی، ریش آبی، قصد سفر به ولایت دیگری را کرد. او کلیدهای خانه‌اش را به همسر خود داد و او را در هر کاری به غیر از رفتن به اتاق کوچکی منع کرد. اما همسر، نتوانست بر کنجکاوی خود غلبه کند و بعد از رفتن به اتاق ممنوعه، با اجساد تکه پاره شده زنان قبلی ریش آبی مواجه شده و این کنجکاوی و ماجراهای بعدی، او را تا از دست دادن جان کشاند. پیام داستان پرهیز از هر نوع کنجکاوی فریبنده و مضر است.
بازگویی های بازیگوشانه و ویرانگری آنجلا کارتر از افسانه های پریان شارل پرال، زنان کاردان، تبهکاران سیاه دل حیوانات مکار و دگرگونی هایی باورنکردنی را شامل می شود.
در این هفت داستان مملو از طنازی های بی پرده و زمینی وخیال پردازی های گوتیک هیچ چیز آن طوری نیست که به نظر می رسد.

توضیحات
«ریش آبی» دربردارنده 7 داستان کوتاه از آنجلا کارتر(1992-1940)، نویسنده انگلیسی است.
داستان‌های این کتاب، بازگویی آزاد و نوگرایانه از داستان‌های پریان با طنزی بی‌پرده و زمینی و خیال‌پردازی‌های گوتیک است.
در یکی از داستان‌های این کتاب به نام «ریکی زلف منگوله‌ای» می‌خوانیم:
«روزی روزگاری ملکه‌ی یک سرزمین، پسری چنان زشت و بدترکیب به دنیا آورده بود که حتی خود با دل مادرانه‌اش هم نمی‌توانست اصلا به او اخت بگیرد. اما قابله‌ای که در زایمان به او کمک کرده بود و یک پری بود بهش گفت که او قطعا دوستن داشتن فرزندش را خواهد آموخت، چرا وقتی که او بزرگ شود به فردی بسیار زیرک و جذاب تبدیل می‌گردد و بعد اضافه کرد که وقتی زمانش فرا برسد او خواهد توانست هوش ذاتی‌اش را با کسی که بیشتر از همه دوست دارد تقسیم کند.
این شد که ملکه از به دنیا آوردن چنین چیز بی‌ریختی اندکی تسلی یافت و به محض این که کودک به حرف زدن افتاد، چنان سخنان نغز و حکیمانه‌ای به زبان آورد و رفتاری چنان خردمندانه داشت که همه را مجذوب خود می‌کرد و محبوب همگان شده بود. فراموش کردم به شما بگویم که او با یک منگوله موی کوچک درست بالای سرش به دنیا آمده و لقب ریکی زلف منگوله‌ای را هم از همین جا گرفته بود. ریکی هم که نام خانوادگی‌اش بود.
هفت-هشت سال بعد بود که ملکه‌ی سرزمین همسایه دو دختر دوقلو به دنیا آورد. اولین دختری که به دنیا آمد به زیبایی آفتاب روز بود؛ ملکه آن‌قدر ذوق زده شده بود که پرستار ترسید نکند یک وقت عقلش را از دست بدهد. همان پری قابله‌ای که ریکی زلف منگوله‌ای را زایانده بود، برای زایمان این ملکه هم حاضر شده بود و برای فرونشاندن هیجانات و زیاده‌روی‌های ملکه گفت، افسوس که این پرنسس کوچولوی زیبا از ذره‌ای هوش و خرد برخوردار نیست و در بزرگسالی‌اش همان قدر که زیباست، احمق خواهد بود.»
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
سید سعید موسوی
نویسنده پست مدرن سطح دو