وقایع لحظه به لحظه یک قتل از قبل اعلام شده

وقایع لحظه به لحظه یک قتل از قبل اعلام شده

قیمت : ۷۶,۰۰۰ ریال
معرفی کوتاه:سنتیا گوناسار از نژاد عرب، به همراه مادرش در مزرعه‌ای زندگی می‌کرد. برخلاف رسوم دهکده، سنتیا رابطه پنهانی با دختری از اهل دهکده به نام آنجلا داشت. آنجلا با مرد ثروتمند و شرافتمندی ازدواج کرد. ساعتی بعد آنجلا نزد برادرانش رفته و موضوع لکه‌دار شدن نجابت خود را توسط سنتیا بازگو کرد. برادران او تصمیم گرفتند که سنتیا را به قتل برسانند. صبح روزی که قرار بود برادران آنجلا او را بکشند، تمام اهالی دهکده که به استقبال اسقف به اسکله رفته بودند از موضوع قتل و جزئیات آن باخبر شدند. فردی ناشناس نامه‌ای به سنتیا نوشته و او را آگاه کرد، اما نامه به دست سنتیا نرسید و برادران آنجلا در فرصتی مقتضی او را سلاخی کردند.

درباره کتاب
در روز‌های پایانی ماه ژانویه دریا نا‌آرام‌تر شده و شروع به آوردن آشغال‌های سنگین روی سطح خود به ساحل کنار آن شهرک کرده بود.و چند هفته بعد همه چیز آنجا با حالت غیر قابل تحمل آن‌ها آلوده شده بود.از آن زمان به بعد دنیا دیگر ارزش زیستن را نداشت و یا دست کم تا ماه دسامبر بود.به همین دلیل کسی از ساعت هشت شب به بعد بیدار نمی‌ماند.اما سالی که مستر هربرت به آنجا آمد،دریا دیگر تغییر نکرد.نه حتی در ماه فوریه.و بر‌عکس صاف‌تر و شفاف‌تر شده و در طول شب‌های نخست ماه مارس بوی گل‌های رز را نیز پخش می‌کرد.
«می‌گفت:" آن دو مانند بچه‌ها به نظر می‌رسیدند". و این فکر موجب وحشت او شده بود زیرا همیشه این احساس را داشت که فقط بچه‌ها قادر به انجام هر کاری هستند.»
«وقایع لحظه به لحظه یک قتل از قبل اعلام شده» نوشته گابریل گارسیا مارکز(2014-1927) نویسنده کلمبیایی برنده نوبل ادبیات است. این کتاب روایت شبه ژورنالیستی از قتل سانتیاگو ناسار توسط دو برادر است. مارکز در این داستان به روابط سنتی و ناموس‌پرستی اهالی آمریکای لاتین می‌پردازد.
داستان غیر خطی‌ای که با راوی‌ای ناشناخته روایت می‌شود، از صبح روز مرگ سانتیاگو ناسار آغاز می‌شود. سانتیاگوی عرب‌تبار که وارث ثروت پدرش بوده است به همراه مادر، آشپز و فرزندش زندگی می‌کند. او فردای یک جشن عروسی به قتل می‌رسد. قتلی که تقریبا تمام شهر از آن خبر داشتند اما کاری برای آن نکردند.
دو ساعت پس از عروسی بیادرو و آنجلا، عروس به خانه پدری‌اش بازگردانده می‌شود. بیادرو دریافته که آنجلا باکره نیست و این برای خانواده آنجلا ننگی بزرگ محسوب می‌شود. پس از سوال و جواب‌های خانواده، آنجلا فرد مقصر را سانتیا ناسار معرفی می‌کند. دو برادر آنجلا سوگند یاد می‌کنند که سانتیاگو رو به قتل خواهند رساند و برای یافتن سانتیاگو وارد شهر می‌شوند...

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
لباس‌هایشان و بازوهایشان آغشته به خون بود و صورتشان نیز هم خیس از عرق و خون تازه بود اما پدر روحانی تسلیم کردن خودشان را یک کار شرافتمندانه توصیف کرده بود.
پدرو وایکاریو گفت": ما او را به صورت آشکار و رو در رو کشتیم. اما بی‌گناه هستیم. "
پدر روحانی امادور هم پاسخ داد": شاید در نزد پروردگار. "
پدرو وایکاریو مجددا گفت": هم نزد پروردگار و هم در پیش انسان‌ها موضوع شرافت خانوادگی در میان بود. "
در ادامه تحقیقات و با بازسازی حقایق آنها اتهام به مراتب نابخشودنی تشنه به خون بودن را به آن دو چسباندند که خیلی شدیدتر از واقعیت بود تا آن حد که لازم شد با استفاده از بودجه عمومی‌در اصلی خانه‌ی پلاسیدالاینرو را تعمیر بکنند که در اثر ضربات چاقو خرد شده بود.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.