معرفی کوتاه:کتاب حاضر، دربردارنده گزارشی واقعی از یک غریق است که توسط «گابریل گارسیا مارکز» (1928) به رشته تحریر درآمده است. در 28 فوریه سال (1955) خبری مبنی بر مفقود شدن هشت عضو از کارکنان کشتی ناوشکن «کالداس»، متعلق به نیروی دریایی کلمبیا که بر اثر طوفان در دریای کارائیب غرق شده بود اعلام شد. این ناو از شهر «موبیل»، آمریکا به طرف بندر کلمبیایی «کارتاخنا» حرکت می‌کرد. در پی حادثه‌ای با هماهنگی نیروهای آمریکایی مستقر در کانال پاناما، جست‌وجو برای یافتن افراد غرق شده آغاز و مرگ دریانوردان مفقود به صورت رسمی اعلام گردید. اما یکی از افراد غرق شده به نام «لوئیس آلخاندرو بلاسکو» زنده مانده و در یک ساحل دور افتاده در شمال کلمبیا دیده شد. شرح ماجرای کشتی و غرق شدن مفقودان و چگونگی زنده ماندن لوئیس آلخاندرو بلاسکو در این کتاب آمده است.

درباره کتاب
داستان این واقعه ابتدا در سال 1955 میلادی در روزنامه ال اسپکتادور د بوگاتا به تحریر درآمد. مارکز که در سال 1928 به دنیا آمده بود در آن سال ها هنوز خبرنگار خبرنگار جوانی بود لیکن اثری را که از بیان این واقعه آفریده است نه تنها خواوننده را با خود بهنزدیک واقعیت می برد بلکه در میان این دنیای خسن صدها نکته ظریف و مملو از حقیقت در کنار او می گذارد. عشق و امید، حقیقت و دروغ، زندگی و مرگ، تلاش و خستگی، شجاعت و ترس، افتخار و مصرف زدگی همه پیداست.

«سرگذشت یک غریق» نوشته کابریل گارسیا مارکز(2014-1927) نویسنده کلمبیایی برنده نوبل ادبیات است. این داستان که بر اساس یک رخداد واقعی نوشته شده است، ابتدا در سال 1955 میلادی در روزنامه «ال اسپکتادور د بوگاتا» به تحریر درآمد. مارکز در آن سال‌ها هنوز خبرنگار جوانی بود لیکن اثری را که از بیان این واقعه آفریده است نه تنها خواننده را با خود به عمق ماجرا می‌برد بلکه در میان این دنیای سخن صدها نکته ظریف و مملو از حقیقت در کنار او می‌گذارد.
در 28 فوریه سال 1955 خبری مبنی بر مفقود شدن هشت عضو از کارکنان کشتی ناوشکن «کالداس» متعلق به نیروی دریایی کلمبیا که بر اثر طوفان در دریای کارائیب غرق شده بودند منتشر شد. جست‌وجو پس چهار روز متوقف گشت و مرگ دریانوردان مفقود به ازصورت رسمی اعلام گردید. با این وجود پس از یک هفته، یکی از آنان در حال مرگ در یک ساحل دور افتاده شمال کلمبیا دیده شد. او ده روز در یک قایق نجات بدون خوردن آب و غذا در دریا سرگردان بود. اسم او «لوئیس آلخاندرو بلاسکو» بود. این کتاب بازنویسی مطبوعاتی از ماجرایی است که او برای مارکز تعریف کرد و به همان صورت یک ماه بعد از فاجعه، داستان به وسیله روزنامه «ال اسپکتادور د بوگاتا» منتشر شد.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.