واژه عزا این گونه معنا شده است:
لغت نامه دهخدا: عزا: ماتم، مصیبت، تعزیت، زاری،
سوگواری، سوک، صبر بر مصیبت و صبر کردن و در آن
استقامت ورزیدن و شکایت کردن و در عرف حال مجازا
به معنی ماتم پرسی؛ و با لفظ گرفتن و افگندن به معنی
ماتم استعمال نمایند و همچنین با لفظ خانه و دار، چون
عزاخانه و عزادار.
از عزادرآوردن، مصیبت زده را به پوشیدن جام های جز
رنگ سیاه داشتن. عزاداری را برحسب رسم، بزرگی از
خانواده یا جز آن، جامه ای غیر سیاه فرستادن تا به عزای
خود خاتمه دهد.
فرهنگ فارسی معین: شکیبایی کردن، صبر و شکیبایی،
شکیبایی در مصیبت، سوگواری، در فارسی به معنای
سوگ، ماتم.
فرهنگ لغت عمید: اندوه شدید بر اثر مرگ کسی،
سوگ، ماتم.
فرهنگ واژگان مترادف و متضاد: پرسه، تعزیت، داغ،
سوگ، سوگواری، ماتم، مصیبت ≠ جشن، عروسی
شادی و حزن در اصطلاح:
انسان، در مقابل عوامل بیرونی و درونی، واکنش های
مختلفی از قبیل شادی و خوشحالی، خشم، ترس و
اندوه از خود نشان م یدهد که به آ نها هیجان گفته
میشود. این هیجانها، به عوامل پدیدآورنده، دیدگاه ها
و اندیشه های انسان بستگی کامل دارد، که گاه مثبت و
گاه منفی است. شادی، حالتی است که تالمات روحی در
انسان به کمترین حد خود م یرسد و بر اثر آن مسرت
باطنی انسان آشکار میگردد و انسان برای لحظ های از
قید غم ها آزاد میشود. شادی، احساس مثبتی است که
از حس رضایتمندی و پیروزی به دست م یآید و اندوه،
نقطه مقابل آن است.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.