رد پابرهنه ها : خاطرات مرتضی نادر محمدی معاون گردان تخریب لشکر 2 انصارالحسین

رد پابرهنه ها : خاطرات مرتضی نادر محمدی معاون گردان تخریب لشکر 2 انصارالحسین

قیمت : ۱۱۹,۰۰۰ ریال

در مقدمه کتاب «رد پابرهنه‌ها» می‌خوانیم:
«نه تنها برای من که برای بسیاری از بچه‌های جبهه، آقا مرتضی مترادف با گردان تخریب‌ است و برای تخریب‌چی‌ها، مرتضی یعنی نمودار سختی همراه با معنویت جبهه. پس رسیدن به گنج نامکشوفی مثل مرتضی نادرمحمدی، بیان خاطرات نسلی است که سخت‌ترین گره‌های آوردگاه رزم، با دست همت آنان باز می‌شد. نوجوانان و جوانانی که مرگ را به بازی گرفته بودند و قبل از رسیدن به میدان مین با هم می‌خواندند که: «ننهم می‌گه جبهه نرو، جبهه می‌ری بسیج نرو، بسیج می‌ری جلو نرو، جلو می‌ری تو خط نرو، تو خط می‌ری تخریب نرو، تخریب می‌ری رو مین نرو، رو مین بری هوا می‌ری، نمی‌دونی تا کجا می‌ری»
در صفحه 302 کتاب «رد پابرهنه‌ها» می‌خوانیم:
«چشمم میان شهدا می‌گردید تا سیدحسین را دیدم. با پیرهن چاک، طاق باز افتاده بود و آسمان را نگاه می‌کرد. گویی چشمان بازش با من حرف می‌زد. آتش گرفتم و بغضم ترکید. برای دقیقه‌ای کنارش نشستم و روی شال سبزی که همیشه در کمر داشت، دست کشیدم و برخاستم از آنجا لابه‌لای شهدا، پامرغی جلو رفتم، در این فکر بودم که کجا را پیدا کنم که در صورت انفجار پیکر شهدا این سوی محل برش و سمت خودمان قرار گیرند تا بعدا تخلیه شوند.
جلوترین نقطه‌ای که شهدا افتاده بودند، دو تا بشکه قرار داشت پیدا بود که بچه‌های حین درگیری پشت آن سنگر گرفته بودند، با تعدادی الوار و گونی‌پاره و پیکری که پاهایش آن سوی الوار آویزان، و سرش از بلندای الوارها و گونی‌ها به عقب‌افتاده بود، شکم سفید، و بخیه‌های باز شده‌اش، میخکوبم کرد. حاج رضا شکری‌پور با آن تن مجروح که حتی نمی‌توانست در نماز به راحتی خم شود، این جا جلوتر از بچه‌هایش افتاده بود. ماتم تمام وجود را گرفت غمی که در وجودم، حرکت و توان آفرید و تصمیم گرفتم جلوتر از پیکر شهدا و بیخ گوش عراقی‌ها در فاصله 20 متری‌شان انفجار را بزنم. همان‌گونه نشسته، سرچرخاندم، سه همراه تخریب‌چی‌ام را نمی‌دیدم و پشت سرم شهدا آرام خوابیده بودند و آرامش‌شان، آرامم کرد و ذره‌ای به این فکر نکردم که عراقی‌ها مرا می‌بینند یا نه.»
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.