پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواند

پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواند

قیمت : ۵۸,۰۰۰ ریال
معرفی کوتاه:
در این داستان "آنتونیو" پیرمرد کشاورز مهاجری است که در کلبه‌ای در ساحل رود آمازون متعلق به اکوآدور، به تنهایی و با خاطرات گذشته زندگی می کند. او وظیفه تعقیب و کشتن ببری زیبا را بر عهده می گیرد که از درد نابود شدن بی‌سبب توله‌هایش کور شده و برای گرفتن انتقام از انسان‌ها حتی به قیمت نابودی خود در جنگل پرسه می زند.....
توضیحات:
«پیرمردی که داستان‌های عاشقانه می‌خواند» نام رمانی از نویسنده اهل شیلی، لوئیز سپول‌ودا است. او متولد 1945 است که در سال 1975 از شیلی تبعید شد و شروع به کار برای یونسکو در جنگل‌های آمازون کرد. سپول‌ودا نویسنده، نمایشنامه­‌نویس و روزنامه‌­نگار است و این کتاب حاصل تجربیات او در آمازون است. رمان شرح زندگی و ماجراهای پیرمردی به نام آنتونیو است که در جنگل‌های آمازون در روستایی دور افتاده زندگی می‌کند. نامه‌رسان و دندانپزشک که با آنتونیو صمیمیتی دارند هر یک سالی دوبار به این روستا می‌آیند. پیرمرد پس از فوت همسرش، تصمیم می‌گیرد با سواد شود؛ از این رو از دکتر می‌خواهد تا برایش کتاب‌هایی بیاورد که بخواند. دندانپزشک برای او رمان‌های عشقی می‌آورد. در این میان، سکوت و آرامش زندگی روستا را حمله‌ی پلنگی به یکی دو خارجی سفید پوست برهم می‌ریزد. شهردار برای یافتن پلنگ, گروه جست و جو تشکیل می‌دهد و ازآنتونیو می‌خواهد که به این گروه بپیوندد. این رمان شرح تعقیب پلنگ و در هم آمیختن خاطرات گذشته‌ی آنتونیو به شیوه‌ی ملموس رئالیسم جادویی است. این رمان نوشته‌ای است در ستایش هماهنگی با طبیعت و زندگی در کنار طبیعت نه علیه طبیعت. رمانی است در ستایش عشق میان انسان‌ها و دیگر ساکنان زمین‌؛ درختان و حیوانات که به اندازه‌ی انسان حق زیستن بر این کره خاکی دارند.
بخشی از داستان:
وقتی که، از شهرهایی مانند پاریس، لندن، یا ژنو مطالبی می‌خواند، باید خیلی سعی می‌کرد تا توفیقی در تصور آن‌ها داشته باشد. تنها در عمرش یک بار از شهر «سنگ» دیدن کرده بود. ایباررا که تصویر مبهمی از آن خیابان‌های سنگ‌فرش شده و خانه‌های کوتاه و یکسان به خاطر داشت. خانه‌هایی شبیه به هم و سفیدرنگ، و میدان پلازادآرماس که مملو از مردمی بود که مقابل کلیسای بزرگ قدم می‌زدند. این بیش‌ترین شناخت او از شهرهای بزرگ بود و وقتی اتفاقات داستانی را که در شهرهایی با نام‌های جدی و دوردست، مانند پراگ یا بارسلون روی می‌داد در نظر مجسم می‌کرد، به این نتیجه می‌رسید که ایباررا با این نام، شهری مناسب برای عشق‌های بزرگ نیست.
درباره کتاب :
لوییس سپول ودا عضو فعال وحدت ملی شیلی در سال 1970 بود و پس از کودتای نظامی ناگزیر کشور خود را ترک کرد و به کشورهای برزیل، اوروگوئه، پاراگوئه و پرو رفت و در آنجا کار کرد ودر کشور اکوادور میان سرخ پوستان شوآر زیست. او به عنوان عضو هیات اعزامی مطالعات یونسکو و همچنین همراه با افراد صلح سبز سراسر جهان را پیموده است. با نوشتن کتاب های پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواند، دنیا در پایان دنیا، دنیای مناسب یک گاوباز و مرز ناپدید شده پیروزی بزرگی کسب کرد.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.