این داستان نیز درباره یک دختر ترکمن نوشته شده که با اصرار پدرش باید تن به ازدواج بدهد و نمی تواند در برابر این موضوع اعتراضی بکند. او تنها حرف هایش را در تار و پود قالی هایی که می بافد به نوعی ثبت می کند که البته این موضوع نوعی نمادپردازی به شمار می رود.
مقصد«کجاوه»، ترکمن صحراست و یوسف قوجق، بلد راه شده است تا خوانندگانش را با خود به ضیافتی در این جغرافیا ببرد.
قوجق اولین داستان کتاب را که همان «کجاوه» باشد، با ترانه ای شروع می کند که دختران و زنان نوعروس ترکمن در طول تاریخ سروده اند و خوانده اند. بعد به شرح دلتنگی های مارال می پردازد که قرار است به رغم میل باطنی اش با مردی پولدار ازدواج کند. سرانجام هم سایه سنگین پدر و قانون بی تغییرش کار خود را می کند تا مارال را با همه اندوهش، سوار بر کجاوه به سرزمینی دور ببرند.
«دوتار» قصه دوم از کتاب «کجاوه»، باز هم حکایت پدری بی عاطفه و سختگیر است. اما این بار قهرمان داستان، پسرکی شاعرمسلک است؛ پسرکی که به جای کار توان فرسا دلش می خواهد دل بسپارد به صدای جادویی دوتار.
قوجق در داستان«نی سواران» باز هم از خیالات شاعرانه و پیروزی رویاها سخن می گوید. در این داستان، کاکیش که بر یک نی سوار شده است، نی اش را به شکل اسبی راهوار می‏بیند و خودش را در قامت جنگجویی بی باک.
«چاپار» آخرین داستان کتاب است و حکایت سوارکاری به همین نام که اگر با اسبش در مسابقه اسب سواری برنده شود، صاحب مراتع روستا می شود، اما اگر مسابقه را واگذار کند، همه مراتع و اسب او به چنگ خان می افتد.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
فاطمه کوچک پور
کتاب خدا خانه دارد که رمان نبود
حافظی
به به واقعا زیبا
مهرداد باقری
یک دوستی عجیب از آنها که توی دوستی، حساب کتاب هم نمی‌کنند. دیده یکی محتاج است تنها ردایش را هم بخشیده، حالا نشسته توی خانه و نمی‌تواند آن طور بیاید مسجد. خدا است که دوباره عتابش می‌کند:«و لا تبسطهاکل البسط» «دیگر نگفتم که همه‌ی‌دستت را باز کنی، طوری که برای خودت هیچی نماند» این چه جور دلی است که تو داری؟