معرفی کوتاه:کتاب حاضر از مجموعه «داستان‌های مدرن کلاسیک»، دربردارنده سه داستان کوتاه آمریکایی است. داستان «نیتل دختری در نقش یک پسر ربانی»، ماجرای دختری به نام «نیتل» است که از کودکی همراه پدر به تورات خواندن مشغول بوده و از اعمالی که زن‌ها انجام می‌دادند متنفر شده بود. او با تعریف‌ها و تلقین‌های پدر کاملا روحیه مردانه پیدا کرده است. بعد از زمین‌گیر شدن پدر، نیتل خانه و کاشانه را فروخته و به شهر دیگری می‌رود. او با پوشیدن لباس مردانه و تغییر نام خود، به اعمال مردانه دست می‌زند و ماجراهای جدیدی را تجربه می‌کند.
ایزاک بشویس سینگر نویسنده با استعدادی که برنده جایزه نوبل شد، بیشترین شهرتش را مدیون خلق داستان های کوتاهی است که در آنهااز آداب و رسوم مردم عامی و فرهنگ یهودی سخن می گوید تا مضامینی چون خوبی و بدی، اشتیاق و محدودیت، شور مذهبی و نقطه ضعف های شخصی همراه با فرد شوخ طبعی و مهربانی را نشان دهد. سه داستانین که از او در این کتاب گردآوری شده روایت های متفاوتی را بیان می کنند. ازدختری که تظاهر می کند مردی است که تورات می خواند تا یک شیطان درمانده و یک نویسنده کتلاش می کند حرف های یک بازمانده از واقعه هولوکاست را بفهمد و در نهایت این نویسنده توانا با شیوه ای زیبا و منحصر به فرد این مضامین تکراری را با جذابیتی خارق العاده شرح می دهد.

توضیحات
«آخرین شرور» نوشته ایزاک بشویس سینگر(1991-1902)، نویسنده لهستانی‌تبار آمریکایی برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1978 است.
این کتاب سه داستان کوتاه را در بردارد که به اجتماع و سبک زندگی جامعه آمریکایی می‌پردازد.
در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
«ینتل به دلال‌ها گفته بود که می‌خواهد خانه‌اش را بفروشد و به شهر دیگری برود و در آن‌جا با عمه‌اش زندگی کند. زنهای محل تلاش کردند تا او را از این کار منصرف کنند، واسطه‌های ازدواج هم گفتند که اگر او همینجا در یانو بماند، خیلی زود عاشق می‌شود و همسر مناسب خودش را پیدا می‌کند. اما ینتل کله شق‌تر از این حرفها بود. او آنقدر عجله کرد که خانه را به اولین پیشنهاد دهنده فروخت، اسباب و اثاثیه‌اش را هم خیلی ارزان فروخت. تمام آن پولی که از فروختن ارثیه‌اش به دست آورد صد و چهل روبل (واحد پول روسیه) بود.
بعد از آن روز، یک شب آخر وقت، وقتی که شهر یانو در خواب بود، ینتل موهایش را با قیچی کوتاه کرد، آن‌ها را مرتب کرد و روی شقیقه‌اش ریخت و لباسهای پدرش را به تن کرد. لباسهای خودش و چند تا کتاب مقدس مربوط به آیین یهود، همراه با لباس و کلاه مخصوص دعا و نیایش را جمع کرد و داخل چمدان گذاشت و پای پیاده عازم رفتن به لابلین شد. در جاده اصلی، ینتل سوار درشکه‌ای شد که او را تا زموسک برد. از آن جا دوباره پای پیاده راهی شد. در طول راه جلوی یک مهمانخانه ایستاد و خودش را پسری به نام انشل معرفی کرد و گفت که دنبال عموی مرده‌اش می‌گردد. مهمانخانه پر بود از مردان جوانی که سفر می‌کردند تا در کنار عالمان یهودی سرشناس و با کمک آن‌ها تحصیل کنند. بحث و گفتگویی بر سر داشتن امتیازات بیشتر چند کشور مختلف بین چند عالم ربانی یهودی ارتدوکس جریان داشت.»
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.