«مردم بیچاره هستند که به سخره گرفته شوند-این قانون طبیعت است.»
«بیچارگان» اولین رمان فئودور داستایوسکی(1888-1821) نویسنده برجسته روس است. این رمان در قالب مجموعه‌ای از نامه‌ها بین سال‌های 45-1844 نوشته شده است. داستایوسکی جوان، نسخه دست‌نویس این کتاب را نزد نویسنده مشهور زمان گریگاروویچ می‌برد. او به همراه دوستش نکراسوف با هم شروع به خواندن دستنویس کردند و سپیده‌دم آن را به پایان رساندند. ساعت 4 صبح نزد داستایوسکی رفتند و او را بیدار کردند و برای شاهکاری که آفریده بود به او تبریک گفتند. روز بعد بلینسکی با دیدار داستایوسکی فریاد زد: «جوان! هیچ می‌دانی چه نوشته‌ای؟...تو با بیست سال سن ممکن نیست خودت بدانی.» داستایوسکی سی سال بعد این لحظه را «شعف‌انگیزترین لحظه حیاتش» خواند.
«بیچارگان» صدای کارمندی فقیر است. ماکار دوشکی، قهرمان رمان کارمندی نسخه‌بردار در یک اداره دولتی بی‌اهمیت است. بنا به توصیف او از زندگیش در محل کار، شغل واقعی او ظاهرا قربانی شدن است. او فردی صدیق، با وجدان، خحالتی و گوشه‌گیر است؛ از زد و بند و دسایسی که به همکارانش اجازه می‌دهد روز را سپری کنند، کناره می‌گیرد. نهایتا اما آنان با وی دشمن می‌شوند و او را به یک قربانی آیینی بدل می‌کنند؛ شکنجه دادن او منشا انرژی، و کانون و محور زندگی اداری آنان می‌شود. دوشکین خود را به منزله یک موش توصیف می‌کند.
دوشکین حتی اگر می‌خواست هم نمی‌توانست مبارزه کند، زیرا در دهه 1840 یک کارمند فقیر دون‌پایه عملا هیچ‌راهی برای جنگیدن نداشت، اما یک کار از او ساخته بود: او می‌توانست بنویسد. دوشکین همچنان‌که بار دلش را خالی می‌کند، حتی برای کسی که به واقع گوش نمی‌دهد، در می‌یابد که حرفی برای گفتن دارد.
درباره کتاب
بیچارگان رمانی کوتاه در قالب مکاتبه در زمستان 45-1844 نوشته و بازنویسی شده است. در ماه مه داستایفسکی نسخه دست نویس رمان را به گریگاروویچ به امانت داد. گریگاروویچ دست نویس را نزد دوستش نکراسوف برد. هر دو با هم شروع به خواندن دست نویس کردند و سپیده دم آن را به پایان رساندند و ساعت 4 صبح رفتند داستایفسکی را بیدار کردند و برای شاهکاری که آفریده بود به او تبریک گفتند.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.