 جشن
در لغت پارسی برای جشن، معانی مختلفی ذکر شده
است که به برخی از آ نها اشاره میشود:
لغت نامه دهخدا: لغت جشن در فارسی از لغت یسن
اوستایی به یادگار مانده است؛ چون اصلا تمام اعیاد
دینی بوده. مانند عید فروردگان و عید مهرگان و در این
اوقات بخصوصه، به ستایش و پرستش و مراسم دینی
میپرداختند یا به عبارت دیگر یزشنه م یکردند؛ از این
جهت روزهای متبرک را جشن خواند هاند. شادی و عیش
و کامرانی و مجلس نشاط و مهمانی و به معنی عید هم
هست. چنان که اگر گویند جشن نوروز، مراد عید نوروز
باشد. بزم، سور، مهمانی، ضیافت
 شادی
فرهنگ فارسی معین: مجلس شادی و شادمانی. مهمانی.
سور و سرور.
فرهنگ لغت عمید: مراسم توٲم با شادی و مهمانی برای
یک امر مسر تانگیز. مثل جشن عروسی.
فرهنگ واژگان مترادف و متضاد: بزم، جشنواره، چراغانی،
سور، شادی، ضیافت، عید، فستیوال، مهمانی.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.