†روز- خارجی - بازار طهران در عهد ناصری:
™نماهایی از حجره ها، فروشندگان و خریداران. دوربین آرام بالا می آید تا نمایی کلی از بازار دیده شود. دوربین سپس روی تابلوی سردر یک حجره ی بزرگ م یچرخد. به روی تابلوی کهنه که کج آویخته شده، این عبارت پیداست: بنگاه معاملات ملکی «میرزا عمادالدوله خان دزاشیبی » ™کم کم به روی هیاهوی مردم، طنین فرود تازیانه و صدای ناله و فغان پسر جوانی شنیده می شود. همزمان، دوربین از روبروی تابلو رو به پایین و داخل حجره ی بزرگ می رود.

†روز - داخلی - حجره ی عمادالدوله - ادامه:
™حجره با قاب عک سهای جور واجور عمادالدوله و «تابلو فرش »های
کوچک و بزرگ تزیین شده است. روی میز چوبی پر از چرتک ههایی است
که روی هم افتاده اند.
™دو شاگرد کوتوله ی سیاه چرده ی میانسال با تن پوش سرخ، دو سر فلک را
به دست گرفته اند. دو پای پسر جوان به فلک بسته شده است. عمادالدوله
-لاغر اندام و مسن- در حال تازیانه زدن به پای پسر جوان است. ناگهان به
آستین، عرق از پیشانی م یگیرد و کلافه تازیانه را به گوشه ای پرتاب م یکند.
پشت میز و روی صندلی می نشیند. با بادبزنی کاغذی خود را عصبی باد
می زند. صدای ناله و شیون جوان همچنان به گوش م یرسد.
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.