در مقدمه کتاب می خوانیم:
«به گذشته ها فکر می کنم. به روزهایی که امام خمینی را با نام «آقای خمینی »
می شناختم. به روزهایی که در منطقۀ «قلعه شاده » ی «کابل »، ا لله ا کبر بازی
می کردیم و هنگام بازی، شعار «نه شرقی، نه غربی » سر می دادیم، بی آنکه
بفهمیم چه کار می کنیم. به روزهایی فکر می کنم که پایم به پایگاه جهادی
باز شد و به مناطق مختلف کشورم سفر کردم. هرجا می رفتم، عکسی از
آقای خمینی هم می دیدم، در مسجدها، تکیه خانه ها ، دکان ها و حتی
در غذاخوری های سرراهی. هیچ مکانی نبود که عکسی از آقای خمینی بر
دیوارش نصب نشده باشد. آن روزها ا گر تصویری از امام خمینی را در خانه ای
نمی دیدم تعجب می کردم؛ چون تصاویر حضرت امام در اندازه های مختلف
به همان میزان که زینت بخش تکیه خانه ها و مساجد بود، کیی از ویژگی های
مبارزاتی مردم و نماد ارادت اجتماعی افراد به ایشان به شمار می آمد.»
مرتبط با این کتاب

نظرات کاربران
هنوز نظری برای این کتاب ثبت نشده است.